یوزپلنگان دشتهای وحشی

درمورد ماده ببرهای گمنام ایرانی

یوزپلنگان دشتهای وحشی

درمورد ماده ببرهای گمنام ایرانی

این هم یک جور شه

سلام

این شروع رو میذارم به حساب دوست

دوست یعنی که خیلی بامرامه

یک کرگدن واقعی

خوب خواستم اولش اینجوری باشم . اما بیخیال . به یک زن وبلاگ نویس که من هستم یعنی قراره که باشم خوش آمد بگید بیتربیتها

و اما برای شروع

هشیاریت را چه کرده ای در شبی که خفاشها ماه را دور دیده اند و به سور تو نشسته اند .به خاکسار کدئین تن دادی؟ یا جامی می؟وقتی که در آیینه مینگریستم . چشمانم را دزدیده بودی تا در بزرگراه گمشده به خاطر نسپارم که کدام زندان را به پاس غربت دستهایم برایم حجله میبندی؟مرا تدبیری نیست که از جان تو بگریزم . مرا نشناخته ای؟ به قیمت میبری یا دشنه را در پشتت بنشانم؟پشت اولین ایست بازرسی طاعون بازیگوشانه میچمدو مجوز گذرگاهی دورانمان تنها کاغذ های کثیف اسکناسهاییست که ما را به تباهی میکشاند. باید در روزنامه آگهی کنم که که من عالیجناب طاعون را با اسکناسهای تاخورده در صف ایست بازرسی دیده ام.

نظرات 2 + ارسال نظر
سعید آموزگار جمعه 1 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 07:04 ق.ظ http://d0or55so0r.blogsky.com

درود بانو
میبینم که درست در اولین لحظه ای که این ها را نوشتی من رسیدم
خوبه
قشنگ بود . گرچه اول آدم فکر میکنه که تو هم از اون دختر و پسرهایی هستی که عشقولانه بازی راه انداخته اند اما ناگهان چشمم به این ترجیع افتاد
خاکسار کدئین.
دیگه درست متمرکز شدم و دیدم نه بابا تو هم آره
به هر حال تبریک

ثالث جمعه 1 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 07:56 ق.ظ http://shakhse-sales.blogsky.com/

سلام
تو اومدی و من دارم میرم. یادت باشه همیشه خیلی زود دیر میشه...
موفق باشی. دوست داشتی قبل از رفتنم بیا یه سر بزن.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد