یوزپلنگان دشتهای وحشی

درمورد ماده ببرهای گمنام ایرانی

یوزپلنگان دشتهای وحشی

درمورد ماده ببرهای گمنام ایرانی

اسم بچه من !!!

دوستان مهمونم اومده و من دارم ازش پذیرایی می کنم . دیگه یک کم شوهر داری هم بدک نیست وقتی که اینقدر از هم دوریم

به هم که رسیدیم مثل روز اول عاشق بودنمون گل کردو از این حرفها . یادم رفته که تو افغانستان هم زن و شوهر های عاشق باهم بازی میکردن یا نه !!!

خوب بگذریم . یک خبر دیگه اینکه ماه دیگه در میلان خواهیم بود.

خوب و اما نی نی

اسمش رو میذاریم رمدیوس

میدونین رمدیوس رو از کجا اوردیم؟ هر کی که میدونه اعلام کنه

خوب من برم شام رو حاضر کنم  میشل که از دست پخت من خوشش میاد . نمیدونم به خاطر غذاهایی هست که تو عراق میخوره ؟ یا میخواد دلم رو نشکنه شاید هم دست من خوبه

من رفتم . بدروددددددددددددددددددددددددددددددددددددد.

نظرات 15 + ارسال نظر
مونا یکشنبه 10 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 01:37 ق.ظ http://mona1361.blogfa.com/

سلام ارتمیس گل
برام جالب بود که گفتی عشقتو تو گلخونه پیدا کردی چه عاشقانه اگه صلاح میدونی یه شب هم در همین مورد مطلب بنویس خیلی برام جالبه در ضمن اینجور که فهمیدم از مطالب ات یه مسافر کوچولو داری نه ؟
خوش قدم باشه الهی میشه معنی اسمی که انتخاب کردی رو بنویسی افرین من با شوهر داری موافقم کار خوبی می کنی الهی که عشق تون همیشگی باشه عزیزم لطف کردی اومدی بازم بیا ....

پویا یکشنبه 10 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 02:19 ق.ظ http://www.pooyamcs.blogsky.com

سلام
ممنون که سر زدی
یعنی نمیخوای با من تیادل لینک کنی؟
من که لینکتو گذاشتم
فقط متالیکا مثل متالیکا تکرار نشدنیه
البته بازم گوش میدم تو بیوگرافیم میتونی بخونی

دختر پاییز یکشنبه 10 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 02:46 ق.ظ http://2khtarpayeezi.blogfa.com

آخی چشمت روشن عزیزم.اسم نی نی هم نمی دونم چه معنایی داره،اما بسیار خوش آهنگه
موفق باشی :)

پویا یکشنبه 10 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 03:23 ق.ظ http://www.pooyamcs.blogsky.com

سلام
مرسیییییییییییی
اسم بچه شبیه اسم های خدایان یونان باستانه
اگه غلط گفتم بهم بگو
خیلی دوست داشتم با یه دختر افغانی آشنا بشم شانس من بوده
حالا که آشنا شدیم ۲-۳ تا ویدیو توپ از متالیکا آپ میکنم حال کنی

بابک یکشنبه 10 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 03:45 ق.ظ http://cloudy.blogsky.com

رمدیوس ( با آنکه هنوز نتوانسته‌ام درست تلفظش کنم ) دختر زیبایی که در دهکده‌ای محکوم به تنهائی زندگی می‌کرد& شهزاده‌ای که شاید باید ابدی میشده نه؟ نمی‌دانم! اما وقتی کتاب را می‌خواندم و سعی می‌کردم که چهره‌ها را برای خودم بازسازی کنم فقط چهره دو نفر مرا درگیر کرد& سرهنگ و رمدیوس... امیدوارم زیبای تو ابدی باشد...

حسین یکشنبه 10 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 04:47 ق.ظ http://dardebikesi.persianblog.com

با سلام
لطف کردید که برام کامنت گذاشتید. شما نسبت به من لطف دارید که می گید من می تونم شعر بگم. می خواستم بیشتر باهاتون آشنا بشم و میل بدم ولی گفتم خوب نیست. بهر حال . من نثر می نویسم ولی طبع قافیه سازی من خوب نیست. بهر حال اگه به وبلاگم یه سر بزنید . اون شعر هایی که اسم شاعر در زیرشون نیست مال منه ولی نمی شه گفت شعر هستن. بیشتر راز و نیاز هستن. خوشحال میشم بهم سر بزنید. راستی چشمتون روشن. امیدوارم که در کنارش خوشبخت بشید.
موفق باشید.

آخرین مکتوب یکشنبه 10 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 02:27 ب.ظ http://naama.blogfa.com

سلام آرتمیس عزیز،
سرود زیبایت را در وبلاگم نشر کردم. (با اجازه).
پیوند وبلاگت را نیز در صفحه ی خودم گذاشتم.
ما را فراموش نکن
پدرود.

فولرن یکشنبه 10 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 05:03 ب.ظ http://www.fuleren.persianblog.com

بعد از اون همه دوری حضورت به غذا طعم می ده

سعیده یکشنبه 10 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 09:49 ب.ظ http://kaktoos55.blogsky.com/

سلام مامان رمدیوس
به کاکتوس من سر نمی زنی؟

پانته ا یکشنبه 10 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 11:30 ب.ظ http://generalslove.persianblog.com

سلام عزیز دلم...چند بار نوشته هات رو خوندم
من دوست دارم اسم بچه ام ارتمیس باشه
من یه دختر ایرانی ۱۸ ساله هستم
این وبلاگ منه ولی به خاطر مسایل امنیتی خوب بسته شد.
خوش حال میشم با هم اشنا بمونیم

همیشه یک گیری هست پانته آ جان
اما مهم نیست
چیزی که زیاد است وبلاگ و بلاگرهایی که وبلاگ ارائه میکنند .
هی تو واقعا ۱۸ ساله هستی؟؟؟؟؟؟؟؟؟
این خیلی خوبه . چون خیلی قدرتمندی . من دوستت میشم و تو هم یک وبلاگ دیگه بساز
بوس و بای

بارون دوشنبه 11 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 01:47 ق.ظ

ااا... چرا کامنت من نیست؟!!.. یعنی نیومده؟

سارا دوشنبه 11 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 02:04 ق.ظ http://84parya.

ارتیمیس عزیز سلام خوشبختم در ضمن قلمت دوست داشتنی است

بارون دوشنبه 11 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 12:00 ب.ظ

آرتمیس عزیم، سلام
خوبی؟
اره من یه کامنت گذاشته بودم و توش نوشته بودم که خیلی خوشحالم که شوشو ( مخفف شوهر و اینم به قول دختر بیست ساله ست ) کنارته و امیدوارم همیشه با هم دیگه عشقولانه باشید..!
و هم اینکه اسم کوچولو بامزه ست، با اینکه نه می دونم کجاییه و نه معنیش چیه... خدا برات صحیح و سالم حفظش کنه...
آرتمیس نازنازی، ایرانسل اسم یه خط موبایله... حالا نمی دونم این همونیه که شما گفتی یا نه!
قربونت بشم قشنگم..
مراقب خودت و کوچولو و عشقت باش...
مووووووووووووووووووووااااااااااااااچ!!!

شکوفه دوشنبه 11 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 01:18 ب.ظ

آرتمیس عزیز...
ممنون از نوشته​ات. اینکه نوشته​بودی فکر نمی​کردی بتونی با زنهای ایرانی دوست بشی، من رو خیلی شرمنده و غمگین کرد. خوندن دو سه​تا از نوشته​هات کافی بود که در قلب من یکی جا بگیری، که البته این باعث افتخار منه و نه برعکس. امیدوارم الآن به حدی به آرامش رسیده​باشی که بتونی دردها و خوشی​ها ،ضعف​ها و نقاط قوت مشترکمون رو ببینی و بخاطر بسپاری، نه رفتار زشت و تکبر احمقانه و نابجای چند نفر رو که در بدترین شرایط دیدی​شون.
من خودم به شخصه آدمی هستم که دیر زخم می​خورم ولی دیر هم زخم​هام خوب می​شه. زخم از دست دادن مادر ولی ، اونم به این طرز فجیع، از اوناست که شاید هیچ​وقت خوب نشه. اینه که بنویس عزیزم، هرچقدر که دوست داری بنویس و هر جا که دوست داری، چه در وبلاگ خودت چه مال دوستانت. خوشحالم که خودت داری مادر می​شی، اینطوری پیوندت با مادر مرحومت خیلی بزرگتر و قوی​تر می​شه. در میلان و همه​جا، شاد و موفق باشی آرتمیس جان. خدا حفظتون کنه.

hera یکشنبه 14 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 06:37 ب.ظ http://www.narmela.com

ببیسن کجایی هستی از کجا اومدی به کجا میری
من خیلی کنجکاوم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد